عشق خدا...


اسمان پر ستاره (شلمچه)

تاحالا پیشه کسی که دوسش داری ، کاری کردی که تو نظرش بد جلوه کنی ؟؟؟


تاحالا تونستی کارایی رو که همه عالم وآدم بد میدونن ، با افتخار جلویه دیگران ، مخصوصا اونیکه خیلی دوسش داری انجام بدی ؟؟!!!!


بگذریم از گناهایی مثل غیبت ، دروغ ، تهمت ، که با وجود کبیره بودنشون ، اونارو خیلی راحت انجام میدیم ،

بریم سراغ بعضی از گناها که حتی از گفتنشون خجالت میکشم ، فرض کن بد ترین کار ممکن چیه ؟؟!!

چه از نظر خدا ، چه از نظر مردم ،

تاحالا پیشه کسی که دوسش داری ، کاری کردی که تو نظرش بد جلوه کنی ؟؟؟

حالا بگذریم از این که کسی که واقعا دوست داره هیچ وقت بدی هاتو نمیبینه ،

آره خوب ، تو هر کاری انجام بدی ، کسی که واقعا دوست داره ازت گذشت میکنه ، ندید میگیره و بهت میگه از وقتی با منی ، هر جوری که هستی ، برام اهمیت پیدا میکنه ، اون وقت تو هم سعی میکنی همون جوری رفتار کنی که طرف مقابلت دوست داره ،


اما حالا فرض کن یکی هست که همیشه دوستمون داشته و داره ، ما هم که مسلمونیمو خداپرست ، همه میگیم دوسش داریم ، اما واقعا کدوم کارایی که واسه اونیکه دوست داری ، انجام دادی ، برایه خدا هم اون کارو کردی ؟؟؟؟


مثلا ، همین که سعی میکنی هیچ وقت جلویه کسی که دوست داری کاری نکنی که به نظرش بد جلوه کنی ، اما حالا خدا که همیشه مارو میبینه ، از همه کارامون بیشتر ازحتی خودمون خبر داره ، از افکارمون ، از نگاهامون ، از دلمون ، از همه چیزمون خبر داره ،

ما که همه نوع گناه رو واضح جلوش انجام میدیم ، چه طور میتونیم وانمود کنیم ، دوسش داریم ؟؟؟


گفتم کسی که دوستت داشته باشه ، از خطاهایی که داری چشم پوشی میکنه ، تو هم اگه واقعا دوسش داشته باشی ، سعی میکنی کارایی که اون دوست داره و میتونه تو بیشتر کردنه علاقش به تو کمک کنه ، انجام بدی ، درسته ؟؟؟!!!

حالا خدا که خیلی دوسمون داره و اینقدر منتظرمونه ، تا برگردیم ،

بهمون فرصت میده ، از این به بعد که فهمیدی خیلی دوستت داره ، و میخوای بهش بگی که تو هم دوسش داری ، کاراتو جبران کنی ،

اما اول سعی کن از اینجا به بعد به گناهات اضافه نکنی و نذاری بار گناهات بیشتر شه ، و بعد سعی کن با انجام کارایی که دوست داره ، گناهاتو سبک تر کنی،

قبلا به خودم می گفتم ، من که این همه گناه کردم ، دیگه نمیتونم جبران کنم ، دیگه نمیتونم بنده ی خوبی که خدا منتظرشه باشم ، کلی خطا دارم ؛ من و .....

اما بعد که دیدم شخصی که کسی رو که دوست دارم ، حاضره خطاهاشو ندید بگیره و همه رو فراموش کنه ، 

خدا که خیلی بزرگ و بخشندست ، اون حتما منو میبخشه چون خیلی بندشو دوست داره ،


به خودم گفتم ، اگه همه دوست داریم، کاری کنیم که ، اونیکه دوستمون داره، بیشتر بهمون علاقه مند شه و ما رو بیش از پیش دوست داشته باشه ، پس حالا که ادعا میکنیم ، خدا رو دوست داریم ، کاری میکنیم که اونم دوست داشته باشه ،

پس سعی میکنم از این به بعد که خیلی چیزا رو فهمیدم ، خیلی چیزا رو عوض کنم ،


به خودم می گفتم ، الان زمونمون خیلی بد شده ، خیلی ها هستن که من از اونا بهترم ، گاهی خودمو با کسایی مقایسه میکردم و می گفتم ، من از فلان کس که اینکارست بهترم . من خوبم چون اون کارو انجام نمیدم ، اما یه روز نشستم و به کارای خوبم فکر کردم ، به چیزایی که باید به داشتنه اونا افتخار میکردم ،


وقتی فکر میکنم ، میبینم ، واسه چی باید خودمو با پایین تر از خودم مقایسه کنم و بگم کم نیاوردم و آدم خوبیم ، چون بدی دیگران و دیدم .

چرا خودمو با آدمای موفق و درستکار مقایسه نکنم ، مگه من چی کم تر از اونا دارم ؟؟؟!!!


این بار نشستم و به جایه اینکه خودمو با پایین تر از خودم مقایسه کنم و بگم من بالاترم ، خودمو با بالا تر از خودم ، با محکم تر از خودم ، با ایمان تر از خودم مقایسه کردم ، اینبار سعی کردم ، داشته هامو ، کرده هامو با اونا مقایسه کنم ، اینجوری تلاش میکنم ، به اونا برسم و بگم منم میتونم ، اما تا زمانیکه با پایین تر از خودم ، خودمو مقایسه کنم ، مطمئنم همیشه درجا میزنم و نمیتونم پیشرفت کنم ،

به حرفام خوب فکر کن ، ببین واقعا میتونیم ، ما هم انسانیمو اراده داریم ، از همه مهم تر اینکه یه خدایه بزرگ و بخشنده داریم که هر چیزی ازش بخوایم و اراده کنه بهمون میده ، پس هیچ وقت ازش کم نخوایم و خودمونو به خصوصیتایه کم قانع نکنیم ، همیشه به بالاترین چیز و بیشترین چیز نگاه کنیم و اونو بخوایم ، تا حد اقل بتونیم به کمی از اونا برسیم .



واقعا فکر میکنم ، میفهمم در مقابل دوست داشتنه خدا ، کم آوردم ، من با خودمو خدام بد کردم ،

اما نا امید نیستم، میدونم که خیلی دوستم داره و خیلی بزرگ و بخشندست ، پس سعی میکنم کاری کنم که اون دوست داره ، چیزایی رو دوست داشته باشم که اون دوست داره ، حالا هم دیر نشده ،

یه موقع ها، وقتی به خطاهایه قبلم فکر کنم ، ممکنه از خودم متنفر شم ، ممکنه ناامید شم ، اما سعی میکنم ، حس کنم تازه متولد شدم ، سعی میکنم اینو باور کنم که من اون آدمه قبل نیستم ، کسه دیگه ای هستم و از یه دنیایه دیگه ای اومدم و هیچ چیز و هیچ کس و ندارم ، نمیخوام هیچ وابستگی و هیچ حسی به هیچ چیز جز خدام داشته باشم ،

عشق فقط خدا . 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:1 توسط هانیه| |


Power By: LoxBlog.Com